منبع:http://daeiali.blogfa.com
دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری نه بیداری نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم بجز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاری است دنیا
عجب بیهوده تکراری است دنیا
چه رنجی از محبت ها کشیدیم برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاه آشنا در این همه چشم ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبک بالان ساحل ها ندیدند
به دوش خستگان باریست دنیا
مرا در اوج حسرت ها رها کرد عجب یار وفا داریست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا
عجب خواب پریشانیست دنیا
عجب دریای طوفانیست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
سلام
می دونم که وبلاگت ی وبلاگ شخصیه و هر چی دلت می خواد باید بنویسی
ولی چرا قشنگ تر و لطیف تر و مهربون تر فکر نکنی
چرا قدرت مند تر و شجاعانه تر و مطمئن تر زندگی نکنی
تا یکی مثه من از اینکه بیاد به وبلاگت احساس سرزندگی بهش دست بده
چی کار به کار دنیا داری
مگه اون به تو کاری داری مگه وقتی می خوای چیزی به مرادت بشه دنیا کمکت می کنه
از خودت لذت ببر از زندگیت
واسه اینکه خوشبخت باشی هیچ وقت منتظر کسی نباش که بیاد و تو رو خوشبخت کنه
تو کسی باش که دیگران منتظر باشن تو باهاشون دوست شی
بهم سر بزن